RFT بالینی
نظریه چارچوب رابطه ای (RFT) یک نظریه رفتاری است که به دنبال درک چگونگی یادگیری زبان و شناخت انسان از طریق پاسخ دهی رابطه ای یا توانایی درک روابط بین محرک های مختلف است. بر اساس RFT، انسان ها قادر به یادگیری از طریق ایجاد روابط دلخواه بین محرک ها هستند و به آنها اجازه می دهد ایده های پیچیده را درک کنند و با دیگران ارتباط برقرار کنند. این نظریه پیامدهای مهمی برای روانشناسی بالینی دارد، زیرا می توان از آن برای کمک به افراد در توسعه مهارت ها و رفتارهای جدید استفاده کرد.
یکی از کاربردهای RFT در روانشناسی بالینی، درمان پذیرش و تعهد (ACT) است، که نوعی روان درمانی است که هدف آن کمک به افراد برای توسعه انعطاف پذیری روانی است. این رویکرد مبتنی بر این ایده است که افراد می توانند بیاموزند که افکار و احساسات خود را بدون کنترل آنها بپذیرند و در عوض بر زندگی معنادار مطابق با ارزش های خود تمرکز کنند. در مطالعه ای که توسط Hayes و همکاران انجام شد. (2012)، ACT در کاهش علائم اضطراب و افسردگی در گروهی از دانشجویان موثر بود.
یکی دیگر از کاربردهای بالینی RFT، آنالیز رفتار کاربردی مبتنی بر نظریه چارچوب رابطه (RFT-ABA) است که شکلی از تجزیه و تحلیل رفتار است که از اصول RFT برای توسعه مداخلات برای افراد دارای ناتوانی های رشدی استفاده می کند. RFT-ABA بر آموزش افراد برای درک و استفاده از پاسخ های رابطه ای برای یادگیری مهارت های جدید، مانند زبان و تعامل اجتماعی تمرکز دارد. در مطالعه ای که توسط دیکسون و همکاران انجام شد. (2018)، RFT-ABA در بهبود مهارت های زبانی و اجتماعی در کودکان مبتلا به اوتیسم موثر است.
RFT همچنین می تواند برای درمان اعتیاد استفاده شود. در مطالعه ای که توسط بیگلو و همکاران انجام شد. (2018)، از RFT برای ایجاد یک مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی برای افراد مبتلا به اختلالات مصرف مواد استفاده شد. مداخله بر آموزش افراد برای شناسایی افکار و عواطف خود بدون قضاوت و ایجاد حس انعطاف پذیری روانی متمرکز بود. این مطالعه نشان داد که این مداخله در کاهش مصرف مواد و بهبود عملکرد روانی موثر بود.
RFT همچنین برای توسعه مداخلات برای افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) استفاده شده است. در مطالعه ای که توسط Villatte و همکاران انجام شد. (2019)، از RFT برای توسعه یک مداخله شناختی-رفتاری برای افراد مبتلا به PTSD استفاده شد. این مداخله بر آموزش افراد برای شناسایی و به چالش کشیدن افکار و باورهای منفی خود در مورد رویداد آسیب زا، و ایجاد روشی انعطاف پذیرتر و سازگارتر از تفکر متمرکز بود. این مطالعه نشان داد که این مداخله در کاهش علائم PTSD و بهبود کیفیت زندگی موثر بود.
یکی دیگر از کاربردهای بالینی RFT، درمان اختلال وسواس فکری-اجباری (OCD) است. در مطالعه ای که توسط رویز و همکاران انجام شد. (2019)، RFT برای توسعه یک مداخله شناختی-رفتاری برای افراد مبتلا به OCD استفاده شد. این مداخله بر آموزش افراد برای شناسایی و به چالش کشیدن افکار و باورهای منفی خود در مورد وسواسها و اجبارها، و ایجاد شیوهای انعطافپذیرتر و سازگارتر از تفکر متمرکز بود. این مطالعه نشان داد که این مداخله در کاهش علائم OCD و بهبود کیفیت زندگی موثر بود.
RFT همچنین می تواند برای کمک به افراد مبتلا به اختلالات خوردن استفاده شود. در مطالعه ای که توسط پیرسون و همکاران انجام شد. (2017)، RFT برای توسعه یک مداخله شناختی-رفتاری برای افراد مبتلا به پرخوری عصبی استفاده شد. این مداخله بر آموزش افراد برای شناسایی و به چالش کشیدن افکار و باورهای منفی خود در مورد غذا و تصویر بدن، و ایجاد روشی انعطافپذیرتر و سازگارتر از تفکر متمرکز بود. این مطالعه نشان داد که این مداخله در کاهش علائم پرخوری عصبی و بهبود کیفیت زندگی موثر بود.
RFT همچنین می تواند برای کمک به افراد مبتلا به درد مزمن استفاده شود. در مطالعه ای که توسط دال و همکاران انجام شد. (2015)، RFT برای توسعه یک مداخله شناختی-رفتاری برای افراد مبتلا به درد مزمن استفاده شد. این مداخله بر آموزش افراد برای شناسایی و به چالش کشیدن افکار و باورهای منفی خود در مورد درد، و ایجاد روشی انعطافپذیرتر و سازگارتر از تفکر متمرکز بود. این مطالعه نشان داد که این مداخله در کاهش ناتوانی مرتبط با درد و بهبود کیفیت زندگی موثر بود.
RFT همچنین می تواند در زمینه آموزش برای افزایش نتایج یادگیری استفاده شود. در مطالعهای که توسط بلکلج و هیز (2006) انجام شد، از RFT برای توسعه یک ماژول آموزش رابطهای برای دانشجویان استفاده شد. مداخله بر آموزش دانشآموزان برای درک روابط بین مفاهیم و ایدههای مختلف متمرکز بود، که مشخص شد توانایی آنها را برای یادگیری و حفظ اطلاعات بهبود میبخشد.
به طور کلی، RFT پیامدهای مهمی برای روانشناسی بالینی دارد و برای توسعه مداخلات موثر برای طیف وسیعی از شرایط سلامت روان استفاده شده است. با درک چگونگی یادگیری و پردازش اطلاعات توسط انسان ها از طریق پاسخ های رابطه ای، پزشکان می توانند مداخلات هدفمندتر و موثرتری را برای کمک به افراد برای غلبه بر مشکلات و بهبود کیفیت زندگی خود ایجاد کنند. با این حال، تحقیقات بیشتری برای درک کامل پتانسیل RFT و کاربردهای بالینی آن مورد نیاز است.
اگر با یک مشکل سلامت روانی دست و پنجه نرم می کنید، مهم است که از یک متخصص بهداشت روانی واجد شرایط کمک بگیرید. آنها می توانند درمان های مبتنی بر شواهد را که متناسب با نیازها و اهداف خاص شما هستند، به شما ارائه دهند. به یاد داشته باشید که سلامت روان به اندازه سلامت جسمی مهم است و کمک خواستن نشانه قدرت است.
Hayes, S. C., Luoma, J. B., Bond, F. W., Masuda, A., & Lillis, J. (2006). Acceptance and commitment therapy: Model, processes and outcomes. Behaviour Research and Therapy, 44(1), 1-25.
Dixon, M. R., Belisle, J., & Linstead, E. (2018). Relational Frame Theory-Based Applied Behavior Analysis for Children with Autism. Journal of Autism and Developmental Disorders, 48(9), 2999-3015.
Bigelow, M., Slane, J. D., & Hayes, S. C. (2018). Using Acceptance and Commitment Therapy to Promote Mindfulness and Value-Based Behavior Change. Journal of Contextual Behavioral Science, 7, 1-8.
Villatte, J. L., Villatte, M., & Hayes, S. C. (2019). Mastering the clinical conversation: A relational frame theory approach. Guilford Press.
Ruiz, F. J., Suárez-Falcón, J. C., Cárdenas, C., & Flórez, G. A. (2019). Group cognitive-behavioral therapy with acceptance and commitment therapy for adults with obsessive-compulsive disorder: A preliminary study. Journal of Contextual Behavioral Science, 14, 47-54.
Pearson, A. N., Follette, V. M., & Hayes, S. C. (2017). A pilot study of a cognitive-behavioral treatment for bulimia nervosa incorporating principles of acceptance and commitment therapy. Eating Disorders, 25(4), 358-373.
Dahl, J., Wilson, K. G., & Nilsson, A. (2004). Acceptance and commitment therapy and the treatment of persons at risk for long-term disability resulting from stress and pain symptoms: A preliminary randomized trial. Behavior Therapy, 35(4), 785-802.
Blackledge, J. T., & Hayes, S. C. (2006). Using acceptance and commitment training in the support of university students' academic engagement. Journal of Applied Psychology, 91(4), 967-975.
مزایا و معایب مرتب کردن: آیا سازماندهی ارزش تلاش را دارد؟
در دنیای امروز، بسیاری از مردم ایده بی نظمی و سازماندهی فضاهای خود را به عنوان وسیله ای برای بهبود زندگی خود پذیرفته اند. محبوبیت کتابها و برنامههای تلویزیونی پرفروش، مانند «جادوی متحول کننده زندگی مرتب کردن» اثر ماری کوندو، نشاندهنده علاقه روزافزون به این فلسفه است.
طرفداران مرتب کردن خانه استدلال می کنند که می تواند منجر به بهبود بهره وری، مدیریت زمان و کاهش استرس شود. با این حال، شواهدی که از مزایای پاکسازی حمایت میکنند، متفاوت است. در حالی که یک مطالعه نشان میدهد که فضاهای منظم انتخابهای سالم و تفکر متعارف را ترویج میکنند، مطالعه دیگری نشان میدهد که کار در یک محیط آشفته خلاقیت و ایدههای جدید را تشویق میکند.
علاوه بر این، برخی از روانشناسان استدلال می کنند که میل به سازماندهی می تواند نشانه ای از اضطراب یا ناآرامی ذهنی باشد. در مواقع عدم اطمینان، افراد ممکن است به دنبال فعالیت هایی بگردند که به آنها کمک می کند کنترل بیشتری داشته باشند. در حالی که مرتب کردن می تواند از نظر روانی تقویت کننده باشد و احساس بسته بودن را ایجاد کند، تمرکز بیش از حد بر سازمان می تواند آسیب شناسی شود و در توانایی فرد برای عملکرد اختلال ایجاد کند.
فناوری همچنین ممکن است به افزایش علاقه به سازمان کمک کند، زیرا مردم به دنبال نظم بخشیدن به دنیای دیجیتالی آشفته و پیچیده هستند. با این حال، هنگامی که نمی توان چیزها را به اندازه دلخواه مرتب و منظم نگه داشت، این می تواند به مرتب کردن اجباری و احساس شکست منجر شود.
در نتیجه، در حالی که مرتب کردن می تواند مزایایی داشته باشد، مهم است که معایب بالقوه را در نظر بگیرید و اجازه ندهید سازمان به یک وسواس ناسالم تبدیل شود. به جای جستجوی بانداژ موقت، ممکن است پرداختن به مسائل زمینهای که باعث استرس و اضطراب میشوند، مؤثرتر باشد.
راهنمای جامع برای موفقیت
نحوه تعیین اهداف قابل مدیریت
تعیین و دستیابی به اهداف، عنصر حیاتی موفقیت است. متأسفانه، می تواند طاقت فرسا باشد و باعث شود بسیاری از افراد حتی قبل از شروع تسلیم شوند. با این حال، با مدیریت پذیرتر کردن اهداف خود، می توانید شروع به پیشرفت کنید و به نتایج دلخواه خود برسید.
در سال 2008، محققان دانشگاه میامی و UC San Diego آزمایشی را با استفاده از بسته محرکی که به خانواده های طبقه متوسط کم درآمد در طول رکود اقتصادی داده شد، انجام دادند. این آزمایش برای خودکنترلی و برنامهریزی آزمایش شد و نتایج نشان داد کسانی که برای استفاده از پول برنامهریزی میکردند، در نهایت بیشتر خرج کردند، زیرا خودکنترلی آنها از پنجره بیرون رفت. در مقابل، کسانی که برنامه ریزی نکردند، کمتر خرج کردند. دستورالعمل برنامهریزی بار دیگری را به فردی که قبلاً سر دوش کشیده بود اضافه کرد و انگیزه آنها را از بین برد.
اشتباه است که برنامه ریزی را برای بی انگیزگی مقصر بدانیم. مشکل در نحوه تعیین اهداف به طور کلی است. بسیاری از مردم اهدافی را تعیین می کنند که به وضوح محکوم به شکست هستند زیرا بسیار بزرگ، گسترده و غیرعملی هستند. چنین اهدافی بسیار زیاد و غیرممکن به نظر می رسند و انگیزه را از بین می برند. با این حال، اهدافی که به خوبی طراحی شده اند، زندگی را قابل مدیریت می کنند و به شما امکان می دهند به نتایج دلخواه خود برسید.
در زیر برخی از عناصر کلیدی هدفسازی مؤثر وجود دارد که میتواند به شما در تعیین اهداف قابل مدیریت برای خود کمک کند:
اهداف بزرگ را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید: اگر می خواهید زندگی خود را تغییر دهید، از خود بپرسید که چه جنبه ها یا بخش هایی از زندگی خود را می خواهید تغییر دهید. کاهش وزن؟ روابط؟ اهداف شغلی؟ حوزه های مختلف هدف را تعیین کنید و سپس آن اهداف کوچکتر "بزرگ" را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید.
اهداف را قابل اندازه گیری کنید: مطمئن شوید که راهی برای قرار دادن یک عدد در هدف شما وجود دارد. اگر می خواهید وزن کم کنید چقدر وزن دارید؟ اگر می خواهید پول بیشتری به دست آورید، چقدر پول بیشتر؟ این باعث می شود هدف واقعی به نظر برسد، و اندازه گیری پیشرفت آسان تر است.
اهداف باید واقع بینانه، قابل دستیابی و عملی باشند: آنچه در کنترل شماست و آنچه خارج از آن است را در نظر بگیرید. برای آنچه در کنترل شماست اهداف قابل دستیابی و قابل اندازه گیری ایجاد کنید و روی پذیرش آنچه خارج از کنترل شماست کار کنید.
اهداف بسازید: اهداف نحوه برنامه ریزی شما برای رسیدن به هدف هستند. اگر هدف شما کاهش وزن است، چگونه می خواهید این کار را انجام دهید؟ به جزئیات، از جمله اهداف ماهانه، هفتگی، روزانه و ساعتی بپردازید. هرچه دقیق تر و مشخص تر باشید، احتمال بیشتری وجود دارد که هدف خود را دنبال کنید.
جذب حامیان: تعیین و انجام اهداف کار سختی است. از دوستان، خانواده یا همکاران برای حمایت دعوت کنید. یک جامعه بازخورد، مسئولیت پذیری و تشویق را ارائه می دهد که می تواند در هنگام ایجاد تغییرات سخت بسیار مفید باشد.
در نتیجه، تعیین اهداف قابل مدیریت برای دستیابی به موفقیت ضروری است. با تقسیم اهداف بزرگ به اهداف کوچکتر، قابل اندازه گیری، واقع بینانه و عملی ساختن آنها، هدف گذاری و جلب حمایت کنندگان، می توانید برنامه ای موثر برای دستیابی به نتایج دلخواه خود ایجاد کنید. این عناصر کلیدی را هنگام تعیین مجموعه اهداف بعدی خود در نظر داشته باشید و در مسیر موفقیت خواهید بود.
کلمات کلیدی
آخرین مطلب
- اختلال شخصیت وسواسی اجباری
- سلامت روان
- رفتار درمانی
- کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی
- اثر حالت بدن روی سلامت روان
- رفتارهایی که می تواند مردم را دور کند
- چگونه تورم بر سلامت روان تأثیر می گذارد
- نقش هوش مصنوعی در آینده صمیمیت: دیدگاه شخصی از ChatGPT
- اختلال عاطفی فصلی تابستان
- پیش بینی ترک روان درمانی: نقش تعاملات درمانگر و بیمار